جدول جو
جدول جو

معنی متحیر شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متحیر شدن
خیره شدن مات شدن سرگردان گشتن سرگشته شدن حیران ماندن: ... اندرین کار متحیر شدند
فرهنگ لغت هوشیار
متحیر شدن
حیران شدن، حیرت زده شدن، مبهوت شدن، متعجب شدن، درماندن، فرو ماندن، سرگشته شدن، حیران ماندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ سُ قُ مَ / مِ کَ دَ)
از حال نخستین شدن. تغییر کردن. دیگرگون گردیدن. دگرگون شدن حال کسی یا چیزی. گشتن. بگشتن: در آن وقت آدم به مکه بود، هوای جهان متغیر شد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 18). حلق داودی متغیر شده و جمال یوسفی بزیان آمده. (گلستان). غضب او در تزاید و رنگ او متغیر شده. (مجمل التواریخ گلستانه، ص 215).
فردا متغیر شود آن روی چو شیر
ما نیز برون رویم چون موی از ماست.
(امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1492).
، (مجازاً) خشمگین شدن. عصبانی شدن: دیدم که متغیر می شود و نصیحت من به غرض میشنود. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
دیسیدن (از حالی به حالی در آمدن)، ورتیشیدن تبدیل شدن تغییریافتن ازحالی بحالی درآمدن: ماهمی بینیم که چیی مستحیل شود باچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
جزیدن، خشمگین شدن دگرگون شدن حال کسی یا چیزی: در آن وقت آدم بمکه بود هوای جهان متغیر شد، . . غضب او در تزاید و رنگ او متغیر شده، خشمگین شدن عصبانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جادو شدن، فریفته گشتن جادو شدن سحر زده شدن: چنان مسحور زیبایی او شده بودم که حال خود را نمی فهمیدم، فریفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
زیر بار رفتن تحمل کردن، یا متحمل نشدن، تحمل نکردن، بروی خود نیاوردن اعتنا نکردن: ذوالقدر... از جنگ فرار کرده در راه بخدمت نواب اشرف (شاه اسماعیل) رسیده دور جمجمه هر چند شاه او را صدا زده متحمل نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحلی شدن
تصویر متحلی شدن
آراسته شدن زیور یافتن آراسته شدن زینت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
بست نشستن، پناهیدن پناه گرفتن در جایی پناه گرفتن: و حاکم آنجا نزوال که از امری گرج بود با بسی نفر از عظمای از ناوران و غلبه گرجیان در آن متحصن شده بودند، در مکانی مقدس بست نشستن: عده ای از اهالی در تلگرافخانه متحصن شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحرک شدن
تصویر متحرک شدن
جنبیدن وزیدن لانیدن حرکت کردن جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
در اندیشه فرو رفتن اندیشمند شدن بفکر فرو رفتن: متفکر شده در صدد تحقیق بر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
یاد آور شدن متذکر شدن بکسی. او را یاد آور شدن: من بشما متذکر شدم که این شغل شایسته شما نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متدین شدن
تصویر متدین شدن
دیندار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
زیور یافتن آراسته شدن زینت یافتن: ... بخطبه و سگه مبارک او متزین شود
فرهنگ لغت هوشیار
متنفر گردیدن شمانیدن کنیکیدن بیزار شدن رمیدن بیزار شدن نفرت داشتن رمیدن: قوت شاعره من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمیز شدن
تصویر متمیز شدن
جدا شدن تمیز شدن جدا شدن: صفت این خون متمیز شود از خون استحاضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحمل شدن
تصویر متحمل شدن
((~. شُ دَ))
تحمل کردن، اعتنا نکردن، به روی خود نیاوردن
فرهنگ فارسی معین
از کوره دررفتن، برآشفتن، خشمگین شدن، عصبانی شدن
متضاد: آرام شدن، بی قرار گشتن، دگرگون شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
Baffle, Bedazzle, Stump, Transfix
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
dérouter, éblouir, déconcerter, paralyser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
使困惑 , 使眼花 , 难倒 , 使目瞪口呆
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
לבלבל , להדהים , לבלבל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
혼란스럽게 하다 , 깜짝 놀라게 하다 , 당황하게 하다 , 놀라게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
şaşırtmak, hayrete düşürmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
membingungkan, mempesona, membekukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
चकराना , चौंकाना , चकित करना , स्तब्ध करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
desconcertar, deslumbrar, paralizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
confondere, abbagliare, sconcertare, paralizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
verwarren, verbluffen, verbijsteren, verstarren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
збивати з пантелику , приголомшити , спантеличувати , приголомшувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
сбивать с толку , изумлять , ставить в тупик , ошеломлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
zaskoczyć, zadziwiać, zbić z tropu, wstrząsnąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
verwirren, verblüffen, lähmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
confundir, deslumbrar, desconcertar, paralisar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
混乱させる , 驚かせる , 困らせる
دیکشنری فارسی به ژاپنی